اصطلاحات، مثلها و ضربالمثلها
آشی بَلگ تا آسّونه،
کاچی تا خراسونه:
کنایه از زودهضم بودن آش برگ و دیرهضم بودن کاچی
اوفتو وا لا تاغارچی
نیمشه قایم کرد:
کنایه از اینکه محال است موضوع یا کار بزرگی را بتوان پنهان کرد
اگه چِریده پَه
دنبِهش کو؟:
در مورد آدمی که لاف از درآمد و پسانداز خوب میزند، گفته میشود
اِلای کولا سَری پُشتِ
سَرُش نَبینه:
الهی پسردار نشود (نوعی نفرین)
بِچِه اوُردُم قاتِقی
نونُم بِشه قاتِل جونُم شُد:
کنایه از بچههای نافرمان
بَعدی هفت تا دختر کور
بدنیا اومده:
کنایه از پسر عزیز دردانهای است که بعد از چند تا دختر بهدنیا
آمده باشد
بُوجاری لِنجونه، از
هر طرف باد بياد، بادُش ميده:
کنایه از آدم فرصتطلب، حزب بادی. نک:
بوجاری
پالون خردجال:
کنایه از کاری که به سرانجام نمیرسد. بر طبق یک باور قدیمی؛ دجال
که قبل از ظهور امام زمان و برای غافل کردن مردم از آن امر بزرگ،
ظاهر میشود، هر روز مشغول دوختن و آماده کردن پالان خرش است اما
صبح که از خواب برمیخیزد، میبیند که هرچه دیروز انجام داده، از
بین رفته است
تا میاد کومُش وَربیاد
جونُش دَر میاد:
مشابه «تا میاد گوساله گاو شه، دل صاحبش آب شه»
تو یه طاق اُو
میگیرند:
از یک قماشاند (نک:
طاق)
چار تا صَدِرَمُش
تِمومه:
کنایه از کسی که تمام محسنات را دارد. چهار تا
صَدِرَم
برابر یک من شاهی میشود (نک:
صَدِرَم)
چِشاش فَرقی سَرُشه:
کنایه از آدم خیرهسر و
چشسفید
چِشاش آلبالو گیلاس
میچینه:
کنایه از آدم حواسپرتی که موضوعات را جا به جا میبیند
چِش تو چِش دروغ گفتن:
کنایه از دروغگویی با پررویی تمام
چِشُش به روغن کا
میوفته، زاییدَنُش میگیره:
کنایه از آدمهای فرصتطلب
چه برف بیاد چه بارون
خون به دل کولوغه:
کنایه از آدم ضعیف است
چه کاسه اُوییه کا توش
یه قاشق اُو جا نگیره؟:
کاسه آب هرچقدر هم که پر باشد، میشود قاشقی آب در آن ریخت
حی علی خیرالعمل:
اصطلاح غلط رایج؛ معادل اصطلاح موسی به دین خود، عیسی بهدین خود!
خاکی بهار، نُقلی
زمستونه:
خاک بهار کنایه از سردرختیهایی است که در بهار بهوفور بر روی
زمین میریزد
خدا صدای تاپ تاپُشا
میشنُفه:
کنایه از اینکه کار خیر پیش خدا بی اجر نمیماند
خدا وقتی کا عالم را
بهپا کرد / بهشت کاسهلیسان را جدا کرد:
برای تعریف از کسی گویند که در هنگام غذاخوردن، برای صرفهجویی، ته
کاسه را پاک میکند
خری دِزِّه به مرگی
خودُش و ضرر صاحبُش راضیه:
کنایه از آدمهای حسود و بخیل است که برای ناکامی دیگران، حتی راضی
بهضرر خود هم هستند.
خَرا با خور ميخُوره،
مُرده رو با گور:
کنایه از آدم حریص و طمعکار
خَری مَردوما بایِد
یهوَری سووار شد:
کنایه از آماده بودن برای پسدادن هر چیز عاریهای
خورده جور ا درشت
گمکن:
کسی که دنبال بهدست آوردن خردهریزها است و منافع بزرگتر را
نمیبیند
درختی گردو کا اینقذه،
درخت خربوزه اللهواکبر:
قیاس معالفارقِ دو چیز یا دو عمل کوچک و بزرگ و نتیجهی آنها
دَرا اَز پاشنِه کَند:
اشاره به کسی دارد که با عجله و شدت درب خانه را میزند یا
میکوبد.
ديگ به ديگ ميگه رود
سياه، سهپايه ميگه صلعلي:
دیدن عیب دیگران و ندیدن عیب خود
رودخونه صدا هوهو
خودشا نیمیشنُفه:
کنایه از کسانی که عیوب دیگران را میبیند و عیوب خود را نه
رُورُوِک داری؟:
چرا اینقدر بیقراری؟ نک:
یُو رفتن
زیر بُتّـِه بِعَمَل
اومَده:
کنایه از آدم بی اصل و نسب
سَری قابپُلُو
دُوویدن:
کنایه از عجله کردن برای رسیدن به چیزی مطلوب
سَر میبَره:
کنایه از کسی که با عجله و بدون توجه به دیگران میدود
سرما نزاکَت وَر
نیمداره:
در مواقعی که کسی تحت فشار قهریه قرار میگیرد، انتظار رعایت نزاکت
ندارند
سنگا بذار رو بافه:
معمولاً هنگامی که دختری را برای نامزدی با پسری درنظر میگیرند،
برای تشویق خانوادهی پسر در تعجیل برای خواستگاری میگویند
شتر با بارُش گم میشه:
کنایه از شلوغی و بههم ریختگی جایی
شتر خالی خالی راه
نیمره؟:
کنایه از عملی بودن انجام کارهای کوچک توسط افراد بزرگ
عقلُش رَفته سَر قَدُش:
کنایه از آدم قدبلند و بیعقل
فیها خالدون:
اصطلاح غلط رایج؛ به معنای انتها و حداکثر گنجایش
گُل میون قالی:
کنایه از بچهای که خودنمایی میکند
نوکری ما نوکری داشت
دُمبِ خر ا جا وَر میداشت:
کنایه از کسی است که وقتی به او دستوری میدهند آن را عیناً به
دیگری دستور میدهد
نونی گندم بیمی شیکم
فولادی میخواد:
کنایه از پرقدرت و پرانرژی بودن گندم بومی و محلی است
واره مونو اُو برده:
آب از سرمون گذشته
هرچی میرونیم، کوچه
تیرونیم:
کنایه از فعالیتِ زیاد و بیثمر (کوچه
تیرون:
یکی از کوچههای اسفیدواجان که خیلی طولانیست و به تیران ختم
میشود)
هفت تا همریش تو باغ
بودند، شغال هر هفت تاشونا خورد:
این مطلب را بهشوخی در مورد باجناقها میگویند؛ که ترسوترین
حیوانات به هفت باجناق حمله میکند
هِمچین
صَلّعَلاییاُم نیس:
همچین آدم درست و سالمی هم نیست
همسادهها یاری کنید
تا من شوورداری کنم:
به کنایه، به زنی میگویند که خانهداری بلد نیست
یه بنده گنهکار - صد
بنده گرفتار:
عمل ناشایستِ یک نفر، ممکن است گریبان افراد بیگناه بسیاری را
بگیرد |